چرا والدین هزینه های بسیار هنگفتی را برای فرستادن کودک خود به کلاس های تقویتی متحمل می شوند یا برای برنامه ریزی بهترین نوع آموزش برای فرزندشان اینقدر هزینه و زمان صرف می کنند ؟
بعضی ممکن است پاسخ دهند" به خاطر این که من خودم وقتی بچه بودم این فرصتها را نداشتم." یا " می خواهم به کودکم افتخار کنم."
من فکر می کنم که جواب واقعی این است: شما می خواهید کودکتان یاد بگیرد که مستقل باشد. همه چیز در همین موضوع خلاصه می شود. که وقتی شما و همسرتان از دنیا رفتید کودکتان مهارتها و توانائی های لازم را داشته باشد تا زندگی مستقلی را تجربه کند, گذران زندگی کند, تصمیم های عاقلانه و آگاهانه بگیرد, ومواظب باشد توسط دیگران اغوا نشود.
میلیونها عامل وجود دارند که چرا کودکی در زندگی موفق می شود یا شکست می خورد.(برای مثال انتخاب دوستان, انتخاب سیستم آموزشی, عادات, نقش خانواده و ...)
اما اجازه بدهید الان در مورد دو چیز ساده صحبت کنیم که ما بعنوان پدر و مادر می توانیم انجام دهیم تا کودکمان در زندگی موفق باشد.
*گاهی به کودک اجازه بدهید که معلم شود
همیشه زمان کافی وجود ندارد. و به همین دلیل گاهی اوقات ما می خواهیم همه کارها را خودمان انجام دهیم, در مورد هر چیزی خودمان صحبت کنیم, همه چیز را به کودکانمان نشان دهیم برای اینکه آن چیز را سریعتر یاد بگیرند. متاسفانه به همین دلیل گاهی کودکمان از این فرصت که فرایند یاد گیری را درک کند محروم می شود. به دلیل اینکه خود کودک فرایند تفکر را انجام نمی دهد, به دلیل اینکه خود کودک دردسر و عواقب تصمیمی را گرفته حس نمی کند, احتمالا درس را به خاطر نمی آورد.
به معنای دقیق کلمه, از کارهای کوچک شروع کنید. سعی کنید به او اجازه بدهید معلم باشدبدون اینکه مانع او شوید یا به او سریع روش بهتر رابگوئید. به او گوش کنید و سریع و عجولانه قضاوت نکنید و او را تشویق کنید تا توضیح دهد که چرا و چگونه می خواهد با مشکلی برخورد کند.
گاهی ممکن است شما از روش نا درست او شگفت زده شوید ولی قلبا به توضیحات عاقلانه و منطقی او افتخار کنید. وقتی شما به کودکتان اجازه می دهید بلند صحبت کرده نظر خود را بیان کند, باعث رشد مهارتهای ارتباطی و مهارت سازماندهی افکار او شده اید.
وقتی با دقت به سخنانش گوش می کنید, باعث می شود او احساس کند که فرد خاصی است, و زمانی که شما در آینده صحبت می کنید وعقیده خود را بیان می کنید, او نیز سعی می کند متقابلا همان مقدار احترام را نسبت به شما قائل شود.
*کودک را تشویق به کنجکاوی کنید.
کودکان به طور طبیعی کنجکاو هستند- به همین دلیل است که زمانی که کوچک هستند ما باید 24 ساعت شبانه روز مراقب آنها باشیم و مطمئن باشیم که گم نشوند, اشیاء را تکه تکه نکنند, و اشتباهی مرتکب نشوند.
به همین علت است که ما والدین گاهی به حمایت بیش از حد کودکمان می پردازیم." به او اجازه راه رفتن در ساحل ماسه ای را نمی دهیم چون ممکن است صدفها پایش را ببرند", " به او اجازه نمی دهیم به گلدانها دست بزند چون ممکن است آنها را بشکند"یا " به او اجازه نمی دهیم کفشش را خودش بپوشد چون ممکن است نتواند بند کفش را محکم ببنددو زمین بخورد.
در نتیجه کودکمان هر چیزی خواهد شد جز یک انسان مستقل. در طول زمان حمایت بیش از حد ما, خواسته طبیعی کودکان برای یاد گیری و کاوش و جستجو را در نطفه خفه می کند. فقدان محرکها و انگیزه های محیطی مانع رشد ذهنی کودکان شده و در این فرایند عشق واقعی آنها به خود یاد گیری را نابود می کند.
با ایجاد محدودیتهای خاص, به کودکتان اجازه بدهید دنیای اطرافش را کشف کند. یا به دنبال راه هائی باشید که کنجکاوی او را تحریک کند. وقتی کودکتان از شما سئوالاتی می پرسد, (حتی اگر این سئوالات خسته کننده یا احمقانه باشد), به جای ساکت کردن او یا گفتن جملاتی مانند" نمی دانم" , "الان مزاحمم نشو" یا " میتوانی از مادر بزرگ بپرسی", از او بپرسید خودش چه فکری می کند یا چه چیزی باعث شده که این سئوال را بپرسد. او را تشویق کنید به چیزی که مورد علاقه اش هست دست یابدو و از او بخواهید انرا به شما نشان داده یا توضیح دهد.
*نتیجه گیری
نوع محیطی که کودک شما در آن رشد می کند بسیار مهم و حیاتی است. به همین دلیل است که والدین هر روز بیشتر محدودیتهای کلاسهای سنتی را درک می کنند و به فواید تعلیم وتربیت .........که هدفش رشد علاقه و گرایش به خود یادگیری است پی می برند.
نویسنده: Eli Anne
مترجم: منتظر مهدی